ضرورت نگاه اجتماعی به پروژه های عمرانی
این مطلب در روزنامه ایران منتشر شده است:
از ابتدای دهه 1970، کشورهای توسعه یافته متوجه حوزه ای شدند که قادر بود آنان را نسبت به تبعات تصمیماتشان درباره طرح ها، برنامه ها و پروژه های توسعه ای آگاه کند. این حوزه به مرور « ارزیابی تأثیرات اجتماعی» (social impact assessment) نام گرفت. تا آن زمان مسائل مختلفی در خصوص اقدامات توسعه ای رخ می داد که برای مثال می توان به ناتوانی در جذب مشارکت های مردمی، پیامدهای معکوس پروژه ها بر اجتماعات محلی، رشد اعتراضات عمومی ناشی از تبعات برخی پروژه ها، شکست و توقف پروژه ها به دلایل اجتماعی و فرهنگی و در نهایت ایجاد شکاف بین دولت و ملت اشاره کرد.
به تدریج این نگرش شکل گرفت که اساسا پروژه ها علاوه بر اینکه باید برای مردم طراحی و تعریف شوند-که به نتایج و بهره برداری از پروژه اشاره داشت- باید « با مردم » تهیه شوند. به عبارت دیگر در فرایند طراحی و تهیه پروژه ها باید به اجتماعات و زمینه های اجتماعی آنها مراجعه کرد و آمال، آرزوها، نیازها و نگرش های ذیمدخلان مختلف را جویا شد و در پروژه لحاظ کرد. با رشد این حوزه، بانک جهانی نیز این الزام را به وجود آورد که تمامی پروژه های تحت حمایت مالی بانکّ باید دارای گزارش اجتماعی باشند. اهمیت این موضوع از آن جهت بود که برخی از پروژه های توسعه ای بانک در کشورهای مختلف موجب اعتراض و ناآرامی های عمومی شده و بدین ترتیب وجهه بانک در این کشورهای متزلزل گشته بود. در مجموع در توجیه لزوم ارزیابی تأثیرات اجتماعی ایده ساده ای وجود دارد: به جای آنکه با شروع عملیات عمرانی(در حین ساخت) و نیز پس از بهره برداری از پروژه(پس از اجراء) از تبعات مثبت و منفی آن آگاه شویم می توانیم از یک تیم اجتماعی کمک بگیریم و در فاز صفر پروژه، از تبعات اجتماعی آن آگاه شویم و با تکیه بر این یافته ها تلاش کنیم از بروز تبعات منفی جلوگیری و زمینه تقویت تبعات مثبت را فراهم آوریم.
در چند سال گذشته محققان علوم اجتماعی کشورمان همواره بر لزوم ارزیابی آثار اجتماعی پروژه ها تاکید کرده اند ولی متأسفانه تاکنون اقدامی عملی در جهت الزام بخش های مختلف دولت به انجام آن صورت نگرفته است. پروژه های مختلف منطقه ای و ملی در سطح کشور در حال اجراست که فاقد گزارش اجتماعی اند. در برخی از این پروژه ها، گزارش زیست محیطی تهیه می شود و وجود یک فصل اجتماعی در این نوع گزارش ها- به اشتباه -به عنوان گزارش اجتماعی تلقی می گردد. ولی آیا به راستی برای مثال احداث آزاد راههای مختلف، خطوط راه آهن، پارک ها، شهرک های مسکونی، کارخانه های مختلف تولیدی نیازمند انجام ارزیابی مستقل تأثیرات اجتماعی نیست؟ مثالی می زنم. در سال 1392 کارخانه سیمان با طرفیت تولید روزانه 3400 تن در منطقه سیاهکل استان گیلان افتتاح شد. مدتی پس از بهره برداری به تدریج پیامدهای منفی اجتماعی این پروژه آشکار و همین عوامل موجب افزایش نارضایتی اجتماعات محلی محدوده پروژه گشت. نکته آن است که اگر در خصوص پروژه هایی از این دست گزارش های مستقل ارزیابی تأثیر اجتماعی تهیه می شد این امکان و فرصت وجود می داشت تا قبل از بروز آثار منفی، چاره ای اندیشید و سازگاری های لازم بین نیازهای اجتماع محلی و پروژه مذکور به وجود آورد. یادآوری می شود که هدف از ارزیابی تأثیر اجتماعی کمک به تحقق وضعیت برد-برد بین ذیمدخلان مختلف یک پروژه است. از دلایل مهم عدم توجه به انجام مطالعات اجتماعی پروژه ها می توان به فانتزی تلقی کردن چنین مطالعاتی، ضعف اعتبارات، حاکمیت نگاه مهندسی و سازه محور، کم اهمیت شمردن نقش مشارکت های اجتماعی، تعجیل در بهره برداری و افتتاح پروژه ها، ناپایداری مدیریت ها و عدم آشنایی برخی مدیران با این عرصه اشاره کرد.
هم اکنون در کلان شهر تهران، پروژه های شهری ملزم به داشتن گزارش مستقل ارزیابی تأثیر اجتماعی(پیوست اجتماعی فرهنگی) شده اند. در این زمینه ساختار سازمانی، نیروی انسانی و اعتبارات لازم هم در نظر گرفته شده است. هر چند با توجه به جدید بودن موضوع و وجود برخی ساختارهای مقاوم، انجام این نوع مطالعات با دشواری هایی همراه است ولی می توان از تجربه شهرداری تهران در این عرصه بهره برد و جایگاه مشخصی برای ارزیابی تآثیرات اجتماعی پروژه ها در سطح کشور تعریف کرد. تکرار می کنم که ارزیابی تأثیر اجتماعی پیش بینی آثار مثبت و منفی اجتماعی یک پروژه در فاز صفر یا مرحله طراحی آن است تا بتوان قبل از بروز آنها تدبیری چاره کرد. لذا از دولت یازدهم که تاکنون خود را با مفاهیمی چون مشارکت های مردمی، حقوق شهروندی و پایداری اجتماعی نزدیک نشان داده است انتظار می رود تا الزام انجام ارزیابی های اجتماعی را در پروژه ها لحاظ کند.